می ترسم یک کار صحیح هم انجام بدهی ؟

بنام خدا

دوستی از سابقون صنف صراف در جلسه دوستانه ای صحبت از لاحقون و خود سردمدار پنداران فعلی کانون می کرد - که چقدر بد عمل کردند و چه فرصت سوزی ها که کردند - و چه حقوقی را که نا حق کردند و ... و چون بسیار بر شمرد گفت :البته ظاهرا - اخیرا قصد دارند قدم هائی به نفع جامعه صرافان بردارند و شنیده شده که در برخی جلسات سخنانی در جهت صلاح و فلاح گفته اند و فکر می کنم و امیدوارم که آقایان در فکر جبران خطا ها و زمان از دست رفته باشند و بخواهند در این اندک مدت باقی مانده قدم هائی به سود صنف و جامعه صراف بردارند .

نمی دانم چرا به یاد این داستان بی ربط افتادم :

گفتند : مرد گرسنه ای در بیابانی گرفتار شده بود - ناگهان مردی را با استر بار بری دید که از کوره راه می آیند - سلام کرد و گفت : ای برادر می ترسم که تو از ده بالای تپه بیایی ؟ صاحب استر گفت : بترس بترس -- مرد گرسنه گفت : می ترسم که تو از صاحبان باغ های انگور آن ده باشی ؟

گفت : بترس بترس

گفت: می ترسم که بار این استر هم پر از انگور باشد ؟

گفت: بترس بترس

گفت:می ترسم که یک خوشه از آن انگور ها را هم به من بدهی ؟

صاحب استر با صدای محکم و اطمینان بخشی گفت : نترس نترس

آخرین نفس ها - آخرین زورگیری ها

بنام خدا

امروز شنیدم - خود سردمدار پنداران - اهرم دیگری برای تلکه از همکاران ساخته اند و به بهانه معرفی صرافان برای شرکت در کلاس آموزش سامانه "نیما" بار دیگر شروع به وارد آوردن فشار به همکاران نموده اند .

آقایان در این آخرین هفته هائی که تا برگزاری - انتخابات باقی مانده است - می خواهند آخرین ترکتازی های خود را بکنند و طعم تلخ خود محوری های خود را هر چه بیشتر به همگان بچشانند .

ادا و اصول آقایان که وظیفه اصلی شان که همانا دفاع از حقوق صنفی همکاران باشد را کاملا فراموش کرده - و فقط به فکر طاق ایوان خانه از پای بست ویران خود هستند من را به یاد آن شغال بد بختی انداخت که در دیگ رنگ افتاده بود و چون رنگین شده بود خود را طاووس می پنداشت .

آن شغالی رفت اندر خم رنگ

اندر آن خم کرد یک ساعت درنگ

پس بر آمد پوستش رنگین شده

که منم طاووس علیین شده

پشم رنگین رونق خوش یافته

آفتاب آن رنگها بر تافته

دید خود را سبز و سرخ و فور و زرد

خویشتن را بر شغالان عرضه کرد

جمله گفتند ای شغالک حال چیست

که ترا در سر نشاطی ملتویست

از نشاط از ما کرانه کرده‌ای

این تکبر از کجا آورده‌ای

یک شغالی پیش او شد کای فلان

شید کردی یا شدی از خوش‌دلان

شید کردی تا به منبر بر جهی

تا ز لاف این خلق را حسرت دهی

بس بکوشیدی ندیدی گرمیی

پس ز شید آورده‌ای بی‌شرمیی

گرمی آن اولیا و انبیاست

باز بی‌شرمی پناه هر دغاست

که التفات خلق سوی خود کشند

که خوشیم و از درون بس ناخوشند

آیا قیمت 42000 ریال برای دلار صحیح است ؟

بنام خدا

اینکه قیمت چهار هزار و دویست تومان قیمت صحیحی برای دلار آمریکائی در فروردین ماه سال 97 باشد یا نه - سوالی است که نیاز به محاسباتی دقیق دارد - یعنی ما باید یک قیمت پایه داشته باشیم مثلا قیمت 70 ریال - و زمان شروع محاسبه فرضا فروردین 57 و نرخ تورم و بهره در طول این 40 سال برای ما و کشور های حوزه دلار و البته با اضافه نمودن تفاضل آن به نرخ پایه قیمت واقعی به دست می آید که البته شرط اصلی آن هم صحیح و واقعی بودن نرخ پایه است .

مثلا اگر فرض کنیم نرخ پایه در فروردین 57 - هفتاد ریال و متوسط نرخ تورم و بهره در کشور ما 20% و در کشور های حوزه دلار حدود 3% بوده باشد - باید 40 بار 70 ریال را ضرب در 1.17 کنیم که به عدد 3740 تومان  برای فروردین سال 97 می رسیم - و البته اکر هر یک از داده های ما مختصر تغییری کند - پاسخ ما برای بهای دلار در فروردین 97 به شدت تغییر خواهد کرد - به خاطر این است که ما نمی توانیم به عدد 4200 تومان تعیین شده توسط کارشناسان بانک مرکزی به عنوان ارزش واقعی دلار در اول سال 97 ایرادی بگیریم - هر چند این عدد - می تواند قدری بیشتر یا کمتر از عدد واقعی باشد - ولی قدر مسلم - اگر در اول فروردین ماه قیمت واقعی دلار 4200 باشد - دیگر نمی تواند (با توجه به تفاوت نرخ بهره و تورمدر کشور ما با کشور های حوزه دلار ) در اول اردیبهشت هم همان باشد و مسلما باید مطابق تفاضل بهره و تورم - تغییر کند و مثلا اگر نرخ بهره برای ریال 18% و برای دلار 6% باشد باید ماهانه یک در صد بر بهای دلار افزوده شود - یعنی اول اردیبهشت 42420 ریال و اول خرداد 42844 ریال باشد .

و البته این در صورتی است که عوامل غیر اقتصادی - مانند جوگیر شدن - یا ترس از کم شدن ارزش پول - یا علاقمندی به تضعیف دولت - یا ضدیت با نظام - یا سوداگری و سودجوئی - و دیگر عوامل در کار نباشد - که اگر این ها به میدان بیایند هر یک برای  نظام اقتصادی کشور باری سنگین خواهد بود و البته کار بانک مرکزی را برای حفظ لنگر تعادل سخت تر خواهد نمود .

خوب البته بانک مرکزی بجز تزریق بی حد و مرز دلار که خود طبعا آسیب هائی به نظام اقتصادی کشور وارد می کند راه های دیگری هم برای حفظ تعادل در بازار دارد - که مهمترین آن البته جلب اعتماد عمومی است - و کار های دیگر مثل تامین نیاز های ارزی جامعه است - ببینید اگر فرضا مسافران احتیاج به ارز دارند - باید اجازه داد به قیمت آزاد از بازار تهیه کنند - ولی باید روش دیگری هم پیش روی آنها گذاشت که اگر بخواهند ارز ارزانتری داشته باشند بتوانند با خرید اوراق ارزی مدت دار - ارز خود را ارزان بخرند و درست در زمان سفر تحویل بگیرند - خوب تجار هم می توانند - همین کار را بکنند - برای اینکه خیالشان از نوسانات نرخ ارز راحت باشد اوراق ارزی مدت دار خریداری و نگه داری می کنند تا زمان انجام تعهدشان به فروشنده خارجی کالا فرا برسد - این اوراق می تواند در دست بورس بازان و سوداگران هم دست به دست شود - و آنها هم بجای اینکه با نگه داری مقادیر زیادی کاغذ های رنگی خارجی (یورو و دلار و غیره )به بورس بازی بپردازند - اوراق تضمین شده توسط بانک مرکزی را دست به دست و نگه داری می کنند و هر زمان خواستند با مراجعه به بانک در لحظه علاوه بر اینکه معادل آن اسکناس و حواله ارزی را دریافت می کنند - نسبت به تاریخ آن سودی هم اضافه دریافت می کنند - خوب پس در موقع خرید و فروش به تاریخ اوراق ارزی هم توجه می شود و هر چه قدیمی تر باشد ارزشمند تر می شود .بانک مرکزی هم ضمن تزریق محدود و منظم اوراق ارزی نرخ ارز را هم متناسب با نرخ بهره و تورم ریال و دلار هر ماه یا حتی هر هفته تعدیل می کند .

هر چه این روند ادامه یابد و اطمینان مردم به پول ملی تقویت شود - نرخ بهره و تورم هم کاهش می یابد و تولید کنندگان فعال تر می شوند و نرخ بیکاری پائین می آید - خوب این اتفاقات خودش باعث می شود - روند افزایشی قیمت ارز کند تر شود - و درست برعکس زمانی که مردم برای بالا رفتن نرخ ارز پیشواز می رفتند - به کاهش نرخ ارز روی خوش نشان می دهند و از آن استقبال می کنند - که البته باز وظیفه ذاتی بانک مرکزی کنترل این هیجان بازگشتی هم هست که به طور بی قائده قیمت ارز ها کاهش نیابد .

خوب - ممکن است برخی بگویند تا آن زمان به مردم بابت خرید گوشت و مرغ و کره و پنیر که اغلب وارداتی هستند - فشار می آید - که البته حرف درستی است و دولت موظف است که هوای اقشار آسیب پذیر و حتی عامه مردم را از نظر کالا های اساسی داشته باشد - در این مورد هم می شود بدون اینکه به قیمت ارز ورود کنیم - قیمت کالا های اساسی و مورد نیاز عامه را با دادن یارانه تعدیل کنیم - مثلا از شرکتی که گوشت وارد می کند تا یک سقف معیین گمرک نگیریم - یا با تعرفه کمتری گرفته شود - یا مثلا حمل و نقل آنرا توسط دستگاه های امداد رسان ارزان تر یا حتی مجانی انجام شود .

ممکن است برخی از دوستان به حقیر ایراد بگیرند (کما اینکه می گیرند )و بگویند : آخر جنابعالی چکاره مملکتی که دائم راهکار ارائه می دهی ؟ - در جواب باید عرض کنم که درست است که بنده کاره ای نیستم - ولی وظیفه همه مردم  از جمله بنده و جنابعالی و به خصوص مطبوعات است که اشتباهات مسئولین را ببینند و تذکر دهند چرا که فرمود:(و ذکر فان الذکری تنفع المؤمنین ): (و تذکر بده که همانا تذکر به حال مؤمنان مفید است )- در هر حال حقیر هم بر اساس «النصیحة لائمة المسلمین» تا توانسته ام به مسئولین اقتصادی کشور - با نامه و از طریق نوشتن مقاله و مصاحبه ها آنچه به عقلم می رسیده عرض کرده ام - و باز هم عرض می کنم - سخت گیری ها و بگیر و ببند ها جز اینکه فضا را امنیتی و رانت و رشوه را زیاد تر کند نتیجه جدی نخواهد داشت - همیشه بهترین راهکار در زمان بحران استمداد از مردم و جلب اعتماد آنهاست - مثلا اگر دستور داده شود که صرافان ارز نفروشند - مثل این است که بگویند مثلا رستوران ها که زیر نظر وزارت بهداشت است غذا نفروشند - خوب مردم که نمی توانند غذا نخورند - پس اجبارا کسانی برایشان در پستو ها و زیر زمین ها غذا درست می کنند که هم گران و هم غیر بهداشتی و احتمالا بی طعم هم خواهد بود - باید بگذارند کار ها شفاف انجام شود - و قیمت ها هم واقعی باشد - دولت هم نظارت کند - و البته نظارت همراه با راهنمائی - اگر هم قرار بر دخالت باشد (که گاهی هست) آنهم باید اقتصادی باشد - نه امنیتی - نه رانتی - و نه اینکه منافع عمومی به خطر بیافتد. 

در زمانی که مثلا نرخ یورو در بازار حدود ۸ هزار تومان است و به مسافر عازم خارج هزار یورو با سه هزار تومان تخفیف فروخته می‌شود معنای آن دادن یک جایزه سه میلیون تومانی به فرد مسافر است. ‌ خوب اینکه تشویق مردم به مسافرت برای تمدد اعصاب و صحت و سلامت روح و روان مفید است، ‌ امر درستی است، ولی ‌ای کاش این جایزه را برای سفر‌های داخلی به مردم می‌دادیم ‌ مثلا به کسانی که به سیستان و بلوچستان سفر می‌کردند‌ بلیت رفت و برگشت قطارشان را مجانی می‌دادیم ‌ یا کسانی که به کردستان می‌رفتند ‌ یک دست لباس کردی هدیه می‌گرفتند و ...

این یادداشت در روزنامه وزین دنیای اقتصاد یکشنبه ۲۳ اردیبهشت ۱۳۹۷ منتشر شده است