چه حاجت است بگوید شکر که شیرینم

بنام خدا

بیش از شش ماه از برگزاری مجمع عمومی و انتخابات شورایعالی کانون صرافان می گذرد - هر چند انتخابات با استقبال نسبی برگزار شد و مورد تائید نهاد های ذیربط در بانک مرکزی هم قرار گرفت ولی با وجود تلاش های صورت گرفته هنوز سازمان ثبت قبول نکرده که مجمع را قانونی دانسته و آنرا به ثبت برساند -

و حتی حدود دو ماه پیش طی ابلاغیه ای عدم امکان ثبت صورتجلسه را به کانون اعلام کرده است .

در طی این دو ماه هم باز دبیرکل محترم و رئیس شورا و برخی از اعضا همه تلاش خود را برای رفع اشکالات و موانع بکار بردند - ولی به هر روی تا این لحظه این تلاش ها مثمر ثمر واقع نشده - حقیر مدتی پیش از دوستان پرسیدم راه چاره چیست ؟ به هر حال سهوا و یا غیر سهو خطائی شده و بجای 10 روز 9 روز فاصله بوده بین اعلام و روز رای گیری و مجمع - حالا چکار باید کرد ؟

راه هائی و راهکار هائی مطرح شد و برخی از آن ها هم امتحان شد که البته جز اتلاف وقت و انرژی و پول نتیجه ای به دنبال نداشت - ولی یک راه مطمئن و اصولی بود و البته هنوز هم هست و آن تکرار برگزاری مجمع و انتخابات است .

گفتند :روزی ملانصرالدین خواست سوار خرش شود - گویا زیادی دورخیز کرده بوده - بجای اینکه روی خر فرود بیاید و سوار شود - افتاد آنطرف خر - خوب جماعتی آنجا بودند شروع به خندیدن کردند- ملا نگاهی به آنها کرد و گفت : چرا می خندید ؟ من روی زمین بودم - الان هم روی زمین هستم - می خواستم سوار شوم نشد - حالا "کل اول" دوباره از نو شروع می کنم و رفت که دورخیز کند و البته این بار با احتیاط بیشتر -

حالا چه مانعی دارد که ما هم مجدد مجمع و انتخابات را تکرار کنیم و سعی کنیم این نوبت همه ضوابط قانونی را با دقت بیشتری رعایت نمائیم .

هنر بیار و زبان آوری مکن سعدی ------------ چه حاجت است بگوید شکر که شیرینم

اخلاق کجاست ؟

بنام خدا

نمی دانم از کجا داستان را شروع کنم - همکاران که همه در جریان هستند - 

گفتند : زمانی در شهر ها خوار بار فروشی ها و بقالی ها مشغول به کار بودند - صبح ها مغازه را باز می کردند و مردم هم بعد از خرید نان تازه از نانوائی - کره و مربا و احیانا - شیر و خامه را هم از بقال محل می خریدند و تا برسند منزل - سماور هم جوش آمده بود -

تا اینکه  سر و کله سوپر مارکت ها و فروشگاه های بزرگ و فروشگاه های زنجیره ای پیدا شد - و آن بزرگواران !! شروع به بلعیدن کسبه کوچک نمودند - و شاید اگر انقلاب نشده بود - تا الان همه آنها و بعد هم همه ما ها را خورده بودند -

ولی به هر حال در همان زمان هم اتاق اصناف و یا اتحادیه خواربار فروشان و یا وزارت بازرگانی و ساواک و غیره نیامدند بگویند که یا همه بقال ها هم باید سرمایه شان را زیاد کنند و مثلا به اندازه فروشگاه بزرگ ایران و فروشگاه کوروش برسانند و یا از شغل خود انصراف دهند و یا ما مغازه شان را پلمپ می کنیم .

حقیر در این مقال قصد ندارم راجع به حق یا باطل بودن مصوبه غیر کارشناسی شورای محترم پول و اعتبار سخنی بگویم - لیکن - از سه شنبه گذشته که خبر پلمپ شدن برخی از صرافی های تهران به گوش می رسد - اولین سوالی که پیش می آید اینست که اینها چه کرده بودند ؟ - جرمشان چه بوده ؟ تخلفشان چه بوده ؟ خوب گفته می شود که برخی از آنها مجوز از بانک مرکزی نداشته اند - هر چند که انسان از بسته شدن محل کار آنها هم متاثر می شود ولی زمانی که خبر می رسد چند صرافی دیگر که اتفاقا دارای مجوز از بانک مرکزی و دارای سوابقی نیکو بوده اند هم  دچار مسئله شده اند و تعطیل گشته اند تاثر و تاسف دو چندان می شود - وقتی از دلیل سوال می کنیم - ظاهرا عدم تطبیق با مصوبه را عنوان می کنند - وقتی از وعده رئیس کل و ریاست حراست مبنی بر عدم برخورد با تطبیق نداده ها تا قبل از بازنگری نهائی صحبت می کنیم - دست روی بینی می گذارند که یعنی ساکت باش که جرم اینان چیز دیگری است - اینان با اتحادیه طلا  سر و سَری داشته اند - با انجمن کذا رفت شدی - با فلان آقا سلام و علیکی -و اینان کسانی بودند که رای ندادند - و با ما مخالفند و الان هم آب زیر کانون می ریزند - و  بهتر است ما در مورد آنها دخالتی نکنیم - بگذاریم به سزای خودشان برسند -

باشد - چشم - بسیار خوب - گیرم که همه این فرمایشات صحیح باشد -(  حتی از گفته برتولت برشت  هم که می گوید: اول به سراغ یهودی ها رفتند، من یهودی نبودم، اعتراضی نکردم، پس از آن به لهستانی حمله کردند، من لهستانی نبودم و اعتراضی نکردم. آنگاه به لیبرال ها فشار آوردند، چون من لیبرال نبودم، اعتراضی نکردم، سپس نوبت کمونیست ها شد، من کمونیست نبودم و اعتراضی نکردم. سرانجام به سراغ من آمدند، من هر چه فریاد کردم دیگر کسی نمانده بود که اعتراضی کند.) هم می گذریم - ولی فقط یک سوال باقی می ماند :

  اخلاق کجاست ؟؟

نامه ای دیگر به رئیس کل

بنام خدا

جناب آقای دکتر ولی اله سیف

ریاست کل محترم بانک مرکزی و ریاست شورای پول و اعتبار

باسلام

استحضار دارند در واپسین روزهای عمر دولت دهم مصوبه شماره 1164 مورخ 1/5/1392 در خصوص دستورالعمل اجرائی تاسیس ، فعالیت و نظارت بر صرافی ها ابلاغ  و موجب نگرانی شدید جامعه اقتصادی گردید . شاکله مصوبه مذکور افزایش 2400 درصدی سرمایه صرافی نوع 1 و  100 درصدی سرمایه صرافی های نوع 2 بوده. مصوبه فوق الاشعار مغایر با حقوق مسلم مردم و قانون اساسی بود

 که باعنایت جناب جهانگیری معاونت محترم رئیس جمهوری و حضرتعالی به عنوان ریاست شورای پول و اعتبار -بازنگری در آن صورت گرفت ولی کماکان مشگل برای صرافان حل نشد و مصوبه جدید هم هر چند از قبلی قدری بهتر و آسانتر است ولی هنوز برای عده کثیری از همکاران غیر قابل قبول و انجام است - در آخرین جلسه ای هم که اعضای جدید شورای کانون صرافان افتخار داشتند در محضر حضرتعالی باشند -  قرار شد  نسبت به بررسی کارشناسانه آن با حضور نمایندگان کانون صرافان ایرانیان   دستور عاجل صادر فرمائید - لیکن این امر مبارک انجام نشد - و اخیرا هم فشار به جامعه صراف بیشتر شده و حتی چند واحد از صرافان دارای مجوز از بانک مرکزی که موفق به تطبیق و تمدید مجوز خود نشده اند - تعطیل و پلمپ شده اند .

جناب آقای دکتر سیف

می دانم اوقات شما باید صرف اعتلای اقتصاد کشورمان شود - ولی چکنیم  که چاره ای جز تقاضای استمداد از شما نداریم -- لذا خود را موظف می دانیم یادآوری کنیم وضعیت بیش از 600 صرافی که با داشتن مجوز از بانک مرکزی سالیانی از عمر خود را در حرفه صرافی گذرانده اند و اکنون با معضلی به اسم دستورالعمل مواجه شده اند و چشم امیدشان بعد از خداوند به  تصمیم گیری ریاست کل محترم بانک مرکزی و کانون صرافان است .

خواهش بنده به عنوان یکی از  اعضای شورای عالی کانون صرافان در شرایط اقتصادی خاص از جنابعالی اینست که به هر طریقی که صلاح می دانید این مشگل مهم را از سر راه صنف ما بردارید - و با این کار باعث ایجاد رقابت در فضای آزاد این حرفه شده و از به تعطیلی کشانده شدن دهها واحد صرافی که هر یک متولی چند خانواده هستند جلوگیری  فرمائید . 

 به نظر می  رسد  - بانک مرکزی  نباید 15 سال تلاش خود  برای قانونمند کردن صرافی ها را به یکباره با خارج کردن صرافیهایی که صرفا پول نداشته اند که از تصمیمات جدید بشورای پول و اعتبار در خصوص میزان سرمایه صرافی ها تبعیت کنند  به هدر بدهد و این  کاری نیست که مثمر ثمر باشد. و بهتر است  اولویت گسترش نظارت باشد ، این اولویتی  است که اغلب کشورهای دنیا طی ده سال اخیر دنبال کرده اند . شاید واقعا موردی را نتوان غیر از ما پیدا کرد که طی ده سال اخیر اولویت ماندگاری در این حرفه ، افزایش سرمایه بوده باشد

اینجانب این هشدار ها را  برای نجات جمعی از همکارانمان برای نجات از تباهی و نابودی -و جلوگیری از صدمه بر پیکر نحیف اقتصاد کشور عزیزمان و البته برای پاسداری از کیان و حیثیت بانک مرکزی جمهوری اسلامی و کانون صرافان - خدمت شما ارسال می دارم و امیدوارم هر چه سریع تر به آن توجه شود .

باتشکر و احترام    ------------ اصغر سمیعی

هر جا که سرو قامتی و موی دلبریست - خود را بدان کمند گرفتار می کنم

بنام خدا

چندی پیش در یکی از جلسات شورایعالی - طبق معمول بحثی بین بنده و برخی از اعضای محترم در گرفت - راجع به اولویت دستور جلسه - دوستان معتقد بودند که باید بر روی معافیت صرافان از مالیات بر ارزش افزوده تمرکز کنیم ولی بنده ضمن اینکه ان موضوع را هم مهم می دانستم ولی آنرا دغدغه  اکثریت برآورد نمی کردم و مشگل مهم را دستورالعمل غیرکارشناسی می دانستم که اکثریت اعضای کانون از تطبیق با آن عاجزند - چون بحث بالا گرفت یکی از اعضا که خداوند به ایشان سلامتی بدهد و همواره سعی دارن میانه را بگیرند - رو به من کرد و گفت : هر چند شما درست می گوئی ولی با توجه به وعده رئیس کل و نظر مساعد رئیس حراست بعید است که آقایان برخوردی با صرافان دارای مجوزی که از تطبیق عاجزند بکنند - تو صبر کن اگر خدای نکرده  این ها دو سه تا از صرافی های مجاز ما را پلمپ کنند ان وقت ما می دانیم چه کنیم و چه برخوردی با انها کنیم .

گفتنم : مردی به مهمانی رفت و مدتی ماند و بیرون نمیرفت - صاحبخانه با همسایه اش نقشه ای کشیدند و همسایه شروع به تهدید مرد مهمان کرد - روی پشت بام با تیر و کمان دائم مهمان را نشانه می گرفت . مهمان  ترسید و به صاحبخانه شکایت برد - صاحبخانه لختی اندیشید و رو به مهمان گفت : راستش چندی پیش من مهمانی از این همسایه را کشتم به گمانم که او در صدد تلافی بر امده و می خواهد ترا بکشد ولی نگران نباش بگذار ترا بکشد ٬ بخدا که ده مهمان او را به تلافی قتل تو خواهم کشت .